کلید موفقیت شما: شوهران سارا خوئینی ها

با هزار مکافات و البته با یه جفت جشم گریون دل از اتاقم کندم و با احتیاط هرچه تمامتر از پله ها پایین رفتم.تلفن رو از روی اپن برداشتم و یه اژانس گرفتم .با صدای بلند و شیطنت امیزی گفتم:پیش به سوی خونه ی اقای پناهی … ساعت ۹:۲۰بود که رسیدم به خونه ی اقای پناهی.کرایه ی اژانس رو که حساب کردم دوباره استرس همراه با خونم توی بدنم جریان پیدا کرد.یه اضطراب احمقانه که مهار نشدنی هم بود . فاطمه الطافی بازیگر نقش سارا درباره نقشش این طور بیان می کند: من نقش یک دختر ایرانی به نام سارا را بازی می کنم که مستقل است. ۳۰-۳۳ در سال جدیدترین عکس سارا خوئینی ها ۱۳۲۴ قمری، موسیخان به درجهٔ سرتیپی میرسد و به فرماندهی فارس منصوب میشود و پسران بزرگش را با خود به شیراز میبرد. همچنین، او در سال ۱۳۹۶ با حکم خامنهای به مدت پنج سال به عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام منصوب شد. Th᠎is has  been g᠎en​er᠎at᠎ed with GSA C ontent᠎ Gener᠎ator D᠎em᠎ov​ersi᠎on​!

 

سارا خواننده ایرانی

هر چند همه آن را به خانه اعتمادي بزرگ مي شناختند. خود را که میپنداری؟ محو درس خوندن شده بودم و امار زمان و مکان از دستم در رفته بود.یعنی یک چنینادم درس خونی بودم من.هه.چه درس خوندنی بشه بعد از رفتن به خونه ی اون دیو بی شاخ و دم.دیوی که درسته شاخ و دم و دندون نیش نداشت ولی یه جفت چشم قهوه ای روشن داشت که تمام وجودتو به اتیش میکشیدن.دیوی که اندازه ی کل مردم دنیا غرور و تکبر داشت و با هر حرفی که میزد ذره ذره ی شخصیتتو زیره سوال میبرد.اینا رو ندیده بودم بلکه تجربه کرده بودم که دارم اینطور خوب توصیفش میکنم. ۳۸مگر تو همان مصری نیستی که چندی پیش شورشی برپا کرد و چهار هزار آدمکش را با خود به بیابان برد؟ به علاوه، هر چهار بازیگری که نقش خواهران را بازی کردهاند برای جوایزی نامزد شدند. هرکه غالب آید، به او از آن ”مَنّای“ مخفی خواهم داد.

 

او در یکی از نامههایی که همراه کمکهای خود فرستاده بود، برای نمایندگان نوشت «اگر خیانت کنید، این لچک من به سرتان! در یک آن فرستاده الغبیگ تیری به گردن پاسبان میزند و میکشدش و اینگونه یاران پاسبان میگریزند. از اونجا که دستم خیلی پر بود با پا در رو باز کردم.همون باغبونی که دیروز دیده بودمش توی باغ مشغول بود و حتی سرشم بلند نکرد ببینه کی اومده تو.کلا افراده این خونه ادمای عجیبین گویا.نگاهم رو از باغبون گرفتم و به سمت همون ویلای اصلیرفتم.اخ که چه قدر دلم میخواست یه بار فقط یه بار از توی اون راه رویایی و :D دونفره رد شم و اون یکی ویلا رو هم که خیلی ساختمون رویایی داشت ببینم.ولی خوب ندید بدید که نبودم.در ورودی ویلا باز بود با این وجود زنگ رو زدمو با شنیدن صدای عربده مانند بیا تو دیگه رفتم توی ویلا.اینبار هم مثل دفعه ی قبل به درو دیوارای خونه نگاه کردم.نمیدونم چرا ولی انقدر همه چیز رو جوون پسندانه چیده بودن که من خیلی زود جذبش میشدم.با این وجود با فکر اینکه ممکنه دیو بی شاخ و دم مچمو بگیره نگاهمو از در و دیوارا گرفتم . راست میگفت موبه مو همه چیرو ذکر کرده بود.برای امنینت منم از خوراک و خواب گرفته تا حتی اینکه در صورت تجاوز چه اتفاقایی میوفته رو هم نوشته بود خیالم راحت شد.ادم عنقی بود ولی لااقل تمام جنبه های امنیت من و راستو ریس بودن کارای خودشو درنظر گرفته بود.اگه هرکدوم از اینا نقض میشد فرد خاطی باید ۳۰۰ میلیون پولو به اون یکی پرداخت میکرد.البته نه برای نقض همه ی موارد مثل تاخیرو اینا تو چیزای گنده تری مثله دزدی کردن من و یا کتک زدن اون به طور جدی و اگه جدی نبود دوبرابر دیه باید پرداخت میشد.نکنه این به خودش شک داشت که واسه ی کتکای خفیف ۳۰۰ میلیونو نذاشته بود…

 

تاریخ تولد سارا خوئینی ها

رازی را به شما میگویم: ما همه نخواهیم خوابید، بلکه همه دگرگونه خواهیم شد.۵۲در یک آن و در یک چشم به هم زدن، آنگاه که شیپور آخر نواخته شود، این بهوقوع خواهد پیوست. درهرحال من که از خودم مطمءن بودم.قرار داد تکمیله تکمیل بو.خودکارو اروم از روی میز برداشتم. انگار تسلیمشون شده بودم.با بی رمقی و با وجود همین افکار مزخرف و مغشوش وسایلمو جمع کردم.دلم میخواست بخوابم اما با نگاه به قفسه ی کتاب های درسی خواب از سرم پرید.به عنوان یه دختر پشت کنکوری با کلی امیدو ارزو باید خیلی بیشتر از این ها درس میخوندم.از روی برنامه دوتا از کتاب هارو بیرون کشیدم مابقی رو توی اثاث ها گذاشتمو مشغول به درس شدم که لااقل از فکر کردن به اینده و مخصوصا اقای پناهی بهتر بود. همچین جدی گفت به زنده بودنش شک کردم. نیم نگاهی بهم انداخت و گفت بیا بشین.بی هیچ حرف اضافه ای نشستم روی مبل راحتی . وسایلمو گوشه ای از اتاق گذاشتمو بیخیال جادادنشون شدم . سرمو تکون دادم.از جاش بلند شد.فرصت خوبی بود تا از پایین تا بالاشو برانداز کنم . من از اول بچگیم اصلا با پسرا بزرگ شده بودم.با این فکر خندیدم.ولی نه خیلی بلند.با این وجود راننده با تعجب از توی اینه نگاهم کرد.بنده خدا فکر میکرد دیوونه سوار کرده.بیخیال راننده شدم و سرمو گذاشتم روی پشتیه صندلی.پراید سواری هم عالمی داره ها…

 


سارا خوئینی ها و همسرش

اگر از نوشتن این مطلب لذت بردید و مطمئنا می توانید اطلاعات بیشتری در مورد اینجا کلیک کنید لطفا از صفحه ما بخواهید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15

Comments on “کلید موفقیت شما: شوهران سارا خوئینی ها”

Leave a Reply

Gravatar